English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straight chain structure U ساختار راست زنجیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
branched chain structure U ساختار زنجیری شاخه دار
straight U مستقیما
straight U افقی بطورسرراست
straight U عمودی
straight U راحت مرتب
straight U بی پرده
straight off U مستقیما درجلو موج روبه ساحل
straight U رک صریح
straight U درست
straight U مستقیم
straight U راست
straight away U روبروی سبد
straight away U بی تامل
straight away U بی درنگ
straight out U راست حسینی
straight out U یکراست
straight out U رک مستقیما
straight out U بی پرده
straight right U راست مستقیم در بوکس
straight off U بفوریت
straight off U یکراست
straight f. U پنج برگ ردیف ویکرنگ
straight U راسته
straight U قسمت مستقیم
To become straight. U راست شدن
out of the straight U ناراست
out of straight U منحنی
go straight <idiom> U آدم درستکاری شدن
straight <adj.> U منظم
straight <adj.> U تروتمیز
straight out <idiom> U آشکارا
to get straight A's U همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
out of straight U غیرمستقیم
straight <adj.> U مرتب
straight off U بلادرنگ
out of the straight U کج
Now get this straight. U گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
straight blade U تیغهمستقیم
straight face U چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
straight halving U کام و زبانه کردن
straight line U پرتو
straight left U چپ مستقیم در بوکس
straight line U مستقیم
straight line U خط مستقیم
straight line U صاف
straight line U یکراست
straight line U بخط مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
straight rails U ریلمستقیم
straight position U فرم مستقیم
straight line U خط [هندسه] [ریاضی]
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
straight stairs U پلکان راست
straight ticket U اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
keep a straight face U از خنده خودداری کردن
back straight U مستقیمامعکوس
home straight U خطمستقیموسطبازی
straight bet U شرطمستقیم
straight eye U قزنصاف
straight flush U کارتهایدلاعدادپشتهم
straight jaw U گیرهمستقیم
straight ladder U نردبانراست
Is my hat on straight? U کلاهم راصاف روی سر گذاشتم ؟
Keep (go) straight on (ahead). U راست برو جلو
straight wing U بالمستقیم
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
Go straight ahead. مستقیم بروید.
He came straight home. U صاف آمد خانه
straight edge U کشو
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
straight sets U فردیکهتمامیستهاراببرد
straight-faced U خونسرد درونریز
put straight U مرتب کردن
The picture is not straight . U عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
straight angle U زاویه 081 درجه
straight edge U لبه مستقیم
straight edge U قد
straight edge U خط کش
straight bar U میل گرد مستقیم
straight dagger U کارد
straight bow U کمان راست
straight blow U ضربه مستقیم در بوکس
straight edge U شمشه
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
straight skirt U دامنراسته
straight barrel vault U طاق اهنگ طاق گهوارهای
straight barrel vault U طاق ضربی
To give it straight from the shoulder. U مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
straight pool billiard U بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
The smoke rose straight up. U دود راست رفت بالا
To sit (walk) straight. U راست نشستن ( راه رفتن )
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
straight line code U کد مستقیم
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
straight-up ribbed top U سرکشبافتی
straight line code U کد خط مستقیم
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
graduated steel straight edge U شینه سنجش
bevelled steel straight edge U فولاد کج بر
straight line method of depreciation U استهلاک به روش خط مستقیم
to set or put things straight U چیزهایاکارهارادرست ومرتب کردن
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> U یک روده راست در شکمش نیست .
You cannot make a crab walk straight . <proverb> U نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight U صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
Straight hair (road,line). U موی ( جاده و خط ) صاف
chain U سلسله سلسله مراتب
chain U سری
chain U سلسله کوه
chain U زنجیر مساحی
chain U دارد.
chain U سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain U زنجیر
chain U زنجیره
chain U شبکه زنجیری
chain U : زنجیرکردن
chain U کند وزنجیز حلقه
chain زنجیر
chain U سلسله
chain U رشته
chain U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain saw U اره برقی
chain saw U اره زنجیری
chain U مراجعه کنید به CATENA
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain U چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain U از کلمه قبلی
chain U لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain U رکود داده در یک فایل زنجیری
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
structure U چهارچوب دار [قالی]
structure U پیکره
structure U ساخت
structure U طریقه
structure U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure U ساختار ساخت
structure U سبک
structure U روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structure U ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure U سازه
structure U ساختمان اسکلت فلزی
structure U ساختمان
structure U ترکیب سبک
structure U سازمان
structure U بنا
structure U تشکیلات دادن
structure U پی ریزی کردن ساختار
structure U بنیان
structure U سازمان سازمان دادن
structure U اساس
structure ساختار
structure U استخوان بندی
chain cable U زنجیر لنگر
chain bridge U پل معلق
chain bridge U پل زنجیری
chain case U جعبه محافظ زنجیر
chain effects U اثرات زنجیری
chain case U جعبه زنجیر
chain clamp U گیره زنجیری
chain crew U متصدیان اندازه گیری
chain block U قرقره
chain banking U بانکداری زنجیری
block chain U زنجیردوچرخه
surveyor's chain U زنچیر سنجش
tire chain U زنجیر یخ شکن
tire chain U زنجیر چرخ
surveyor's chain U پاپیمایشگری
surveyor's chain U زنجیر مساحی
studded chain U حلقه زنجیر میان دار
chain polymerization U بسپارش افزایشی
chain polymerization U بسپارش زنجیری
band chain U زنجیر مساحی
chain field U فیلد اتصال
chain gang U دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain gang U هم زنجیر
parent chain U زنجیر اصلی
parent chain U زنجیر مادر
chain hook U هوک زنجیر
chain locker U انبار زنجیر
chain locker U چاله زنجیر
measuring chain U زنجیر مساحی
markov chain U زنجیره مارکف
markov chain U زنجیر مارکوف
lost chain U زنجیره گم شده
pawn chain U زنجیر پیادهای شطرنج
pointer chain U زنجیر اشاره گرها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com